مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
خدا با تو وا کرده درهای خود را به گِردت دوانده قمرهای خود را چه نور عظیمی چه شاه و وزیری زمانی که میدان نفس گیر میشد زمانی که لشگر سرازیر میشد تو سلطان میدان درآن زَمهریری به میدان رسیدی و عالم به پا شد که با تو خـدایِ مجـسّم به پا شد تو مانـند مولایـی و در غـدیـری اگر بـار دیـگـر قـدم را بکـوبی بـهـم دستـگـاه سـتـم را بکـوبـی الا نـور عـیـنی و بـدرالـمُـنـیـری امام سجاد علیه السلام خـدا آرزویِ عـلـی را بـر آورد حسن بوسه زد از لبت شِکَّر آورد تو حُسنِ قـدیـمی و خیـر کـثـیری اگـر ما به یـادت اگر یـادِ مـایی تـو آرامـش حــیــدرآبــاد مـایـی تو ایـرانـی و قـبـلـۀ این مسیـری کـشـیـدم بـرای تـو کــربـبـلایـی شبیه نجف صحنِ ایوان طلایی کـشـیـدم خودم را فـقـیـر فـقـیری اگر عـمهات تکیه گاهت نمیشد اگر بیـنِ آتـش پـنـاهـت نـمیشد تو جان داده بودی زمانِ اسیـری |